« صدای کنارکـ »

برترینهای شهرستان کنارک

« صدای کنارکـ »

برترینهای شهرستان کنارک

« صدای کنارکـ »

هر وبلاگ ارزشی ایرانی یک مشت محکم در دهان استکبار جهانی

آنچه در این وبلاگ مشاهده می کنید گزیده ای از بهترین مطالب وبلاگ های شهرستان کنارک می باشد.

هدف از ایجاد این وبلاگ انتشار تفکرات، مطالب تولیدی و ارزشی وبلاگ نویسان شهرستان کنارک و معرفی به جامعه مجازی و نیز انتشار در سایت های کشوری و بخصوص حرف تو ( جایی برای نخبگان وبلاگ نویس ) و نیز سایت همه باهم ( سایت مرجع مرکزی استان سیستان و بلوچستان ) همچنین از دوستان عزیزی که نامشان از قلم افتاده است تقاضا میشود آدرس وبلاگشان را جهت لینک در وبلاگ مرکزی هرستان کنارک از قسمت نظرات این وبلاگ برای ما بفرستند.

دلنوشته ای گمنام برای شهیدان...

امیرعلی | سه شنبه, ۲۶ خرداد ۱۳۹۴، ۰۳:۱۱ ب.ظ

وبلاگ یک مشت دل نوشت:

 

دلوشته ای گمنام برای شهیدان

تصورش هم زنده به گورم میکند..


هوایِ داغِ جنوب..

لباسِ تنگ، چسبان و پلاستیکیِ، غواصی..

درست تا زیرلبت را محکم پوشانده..

دست و پاهای بسته..

دراز به دراز، کنارِ رفقایِ جوان، زخمی و ترسیده ات..

نمیدانی چه میشود.. تیر خلاص یا شکنجه در اردوگاه..؟؟!


اما..


صدای بلدوزر، وحشت را در نفست به بازی میگیرد..


ترس.. چشمهای مادر.. دستهای پدر.‌. زبان درازی های خواهر.. کتانی های برادر.. گل کوچک با توپ پلاستیکی با بچه های محل..

آب یخ که شقیقه ات را به درد میآورد..

آخ.. خدایا به دادم برس.. تنهایِ تنها..

بلدوزر، پذیرایی اش را آغاز میکند..

خااااااک.. خاااااک
نفست را حبس میکنی به یادِ زمان خریدن، برای زندگی در زیر آب..

صدای ِ فریادهایِ خفه ی دوستان، قلبت را تکه تکه میکند..

بدنت رویِ زمین داغِ، زیر خاکِ سرد، چسبیده به لباسِ غواصی، آتش میگیرد..

دستهای بسته ات را تکان میدهی..

دلت با تمامِ بزرگیش، قربان صدقه های مادر را طلب میکند..

هوا برای نفس کشیدن نیست..

اکسیژن ذخیره شده ات را به یادگار از دریا میهمانِ ریه هایِ خاک میکنی..

اما انگار خاک ظالم است.. هی سنگین و سنگین تر میشود..

دلت نفس میخواهد..

ریه هایت گدایی میکنند، جرعه ایی زندگی را‌‌..

مهمان نوازی میکنی..

عمیق..

اما خاک..

فقط خاک است که در ریه ات، گِل میشود..

خدایا..

کی تمام میشود..

صدای ترک خوردن استخوانهایِ قفسه ی سینه ات را میشنوی..

دوست داری گریه کنی و مادر باشد تا بغلت کند..

کاش دستانت را محکم نمی بست..

حداقل تا دلت میخواست، جان میدادی..

نه نفس..

نه دستانی باز، برایِ جان دادن..

گرما و گرما و گرما..

خدایا دلم مردن میخواهد..

مادر بمیرد..

چند بار مردنت تکرار شد تا بمیری؟؟؟!!!!


دلوشته ای گمنام برای شهیدان



(شادی روح شهدای تازه تفحص شده صلوات)

  • امیرعلی

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی